گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
پیامبر فدك را به تنها دخترش میبخشد







چون خیبریان احساس کردند تاب مقاومت در مقابل [ صفحه 13 ] اسلام را ندارند فدك و... را به عنوان صلح به پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم تسلیم کردند. خداوند هم آن را به مقتضاي آیه شریفه (و ما أفاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا
رکاب و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شیء قدیر) [ 41 ] (و آنچه را خدا از آنان به رسولش باز گردانیده چیزي
است که شما براي به دست آوردن نه اسبی تاختید و نه شتري، ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس که بخواهد مسلط میسازد، و
خدا بر هر چیز تواناست) - ملک خاص آن حضرت قرار داد. آن گاه جبرئیل نازل گردید، و از خدا پیام آورد که (آت ذالقربی
حقه) [ 42 ] و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امر الهی فدك را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید. شاید همگان متحیر بودند،
که با زهد فاطمه، با قناعتش، با... چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به او بخشید؟ [ صفحه 14 ] فاطمه علیهاالسلام فدك
در منابع معتبر اهل سنت ؟« بزرگترین سند تاریخ بود » را میخواهد چه کند؟ اما که میدانست که فدك دردست زهرا علیهاالسلام
این بخشش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با دخترش فاطمه اطهر علیهاالسلام بسیار نقل شده است. سیوطی در تفسیر
درالمنثور به چند منبع اشار میکند که آنان این واقعیت را از دو نفر از صحابه، ابوسعد خدري، و عبدالله بن عباس نقل کردهاند. وي
از مسند بزار، مسند ابییعلی، ابن ابیحاتم و ابنمردویه نقل میکند که چون آیه (و آت ذالقربی حقه) نازل گردید، پیامبر اکرم
صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را نزد خود خواند و فدك را به او بخشید. [ 43 ] . این واقعیت در سال هفتم هجري
تحقق یافت و فدك سه سال در دست فاطمه علیهاالسلام بود، و کشاورزان و کاگرانی [ صفحه 15 ] بر آن گماشته بود. این سند
محکم در طول تاریخ شاهدي آشکار بر حقانیت فاطمه علیهاالسلام بود که گوشهاي از آن را یاقوت بن عبدالله در معجم البلدان
فدك از چیزهایی است که بدون تاخت و تاز » : آورده است. که ما به ترجمه خلاصه آن اکتفا میکنیم وي در بیان فدك میگوید
و زحمت بدست آمده است، پس ملک خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده. آن همان چیزي است که فاطمه
علیهاالسلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را به من بخشیده است، و ابوبکر از او شاهد خواست! و آن داستانی
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود، فاطمه علیهاالسلام » : 34 ] . این داستان را خود چنین نقل کرده است ] « دارد
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فدك را براي من قرار داده پس آن را به من بده. و علی بن ابیطالب » : به ابوبکر گفت
صفحه 7 از 18
علیهالسلام بر این مطلب شهادت داد، ابوبکر شاهد دیگري خواست، امایمن [ صفحه 16 ] خدمتگذار پیامبر صلی الله علیه و آله و
سپس چون عمر به خلافت رسید نتیجه رأي و اجتهادش بر این شد که فدك را به وارثان رسول خدا » . [35] «... سلم نیز شهادت داد
صلی الله علیه و آله و سلم باز گرداند. علی علیهالسلام همچنان میگفت: که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان
زندگیش فدك را به فاطمه بخشیده است. پس چون عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید به فرماندارش در مدینه نوشت: و او را به
بازگرداندن فدك به فرزندان فاطمه علیهاالسلام امر کرد و در دوران عمر بن عبدالعزیز فدك در دست آنان بود. چون یزید بن
عبدالملک به خلافت رسید فدك را از فرزندان فاطمه گرفت، و تا زمان ابوالعباس السفاح در دست بنیامیه بود. چون ابوالعباس به
خلافت رسید آن را به حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب واگذار کرد تا آن را بین فرزندان علی علیهالسلام تقسیم کند. [ صفحه
17 ] چون منصور به حکومت رسید و بنوحسن بر وي خروج کردند فدك را از آنها گرفت. چون مهدي پسر منصور خلافت را
متصرف شد فدك را به آنها برگرداند پس از او موسی الهادي و آنانکه بعد از او تا زمان مأمون خلافت داشتند فدك را گرفته در
اختیار داشتند. چون دوران مأمون فرا رسید نماینده خاندان علی بن ابیطالب به نزد مأمون آمد و فدك را از وي مطالبه نمود. مأمون
دستور داد تا سندي براي فدك تنظیم نموده و آن سند را بر مأمون خواندند. پس دعبل شاعر بپا خواست و سرود: اصبح وجه الزمان
قد ضحکا برد مأمون هاشم فدکا چهره زمانه خندان شد، چون مأمون فدك را به بنیهاشم (صاحبان اصلیش برگرداند) [ 36 ] . و نیز
در بیان رد فدك بوسیله مأمون مینویسد: [ صفحه 18 ] چون سال دویست ده ( 210 ) فرا رسید مأمون فرمان داد تا فدك را به
فرزندان فاطمه بدهند. و به قثم بن جعفر فرماندار مدینه نوشت: مسلم است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به دخترش
فاطمه عطاء فرموده و این مطلب در نزد آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم چیزي است آشکار و معروف، سپس فاطمه همچنان
این واقیعت را مدعی بود و او کسی است که سزاوار است بر این ادعایش تصدیق گردد. مأمون نظر داد تا فدك را به وارثان فاطمه
علیهاالسلام رد نمایند... چون متوکل به خلافت رسید فدك را از فرزندان فاطمه گرفت. [ 37 ] . حاصل و خلاصه آنچه از معجم
1- فدك ملک خاص پیامبر [ البلدان آوردیم که مؤید احادیثی است که محدثین و مفسرین نقل کردند امور ذیل است: [ صفحه 19
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. 2- فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را به من عطا
فرمود. 3- علی علیهالسلام بر این امر شهادت داده و تأکید فرمود. 4- امایمن نیز بر آن گواه بوده. 5- عمر در زمان خلافتش آن را
به وارثان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رد کرد، (که پس از مدت کوتاهی از آنها باز گرفته شد). 6- پس از رد عمر
فدك را علی علیهالسلام میفرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیاتش آن را به فاطمه علیهاالسلام داده است. 7- عمر
بن عبدالعزیز امر کرد تا فدك را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام دادند. 8- یزید بن عبدالملک آن را از آنان گرفت، و همچنان در
دست بنیامیه بود. 9- ابوالعباس السفاح آن را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام باز گرداند. 10 - منصور از آنها باز پس گرفت. [
11 - مهدي چون به خلافت رسید فدك را به آنان باز گرداند. 12 - موسی المهدي و آنانکه بعد از او بودند فدك را از [ صفحه 20
فرزندان فاطمه علیهاالسلام گرفته و در اختیار داشتند. 13 - مأمون گفت: پیغمبر فدك را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشیده است.
این مطلب در نزد آل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آشکار معروف است. فاطمه علیهاالسلام مستمرا ادعاي فدك را داشته و او
کسی است که سزاوار است بر این امر تصدیق گردد. 14 - مأمون فدك را به وارثان فاطمه علیهاالسلام برگرداند. و دستور داد تا
سندي براي آن تنظیم کنند و آن سند را بر او خواندند. 15 - متوکل عباسی فدك را از وارثان فاطمه باز پس گرفت. بس شگفت
انگیز است که کسی چشم از احادیثی که در کتب حدیث و تفسیر آمده بپوشد و آنها را ندیده [ صفحه 21 ] انگارد، و آنچه
مورخین در طول تاریخ نوشتهاند را با تغافل به فراموشی بسپارد، و به معجم البلدان بنگرد، و از این همه شواهد همچون خفاش
بگذرد، و چون مگسی بر آن چه از عمر بن عبدالعزیز نقل شده که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به فاطمه
فلما ولی عمر بن عبدالعزیز الخلافۀ کتب الی » ، علیهاالسلام نداده فرود آید. بدون توجه به اینکه در چند سطر قبل از آن آمده است
صفحه 8 از 18
خلاصه پیامبر اکرم .« عامله بالمدینۀ یأمره برد فدك الی ولد فاطمۀ رضی الله عنه، فکانت فی ایدیهم فی ایام عمر بن عبدالعزیز
صلیاللهعلیهوآله و سلم فدك رابه امر الهی به دخترش فاطمه علیهاالسلام مرحمت فرمود. فدك آن معتبرترین سند تاریخ در دست
فاطمه بود. تا مصیبت عظمی رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرا رسید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عالم را به
سوگ و مصیبتی دچار کرد که عقل عاجز است عظمت آن را درك کند. با افول خورشید نبوت جا داشت تا آن همه عطوفت و
رحمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر امت در عواطف و خاطرات زنده [ صفحه 22 ] شود، آن عطوفتی که خداوند چنین
توصیف فرموده (عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم) [ 38 ] . او تنها از خود یک دختر، فاطمه علیهاالسلام را
بجاي گذاشت، دختري که وي را پاره تن خود مینامید، ماهها صبح و شام بر در خانه او میآمد و در منظر عام و خاص بر او سلام
و درود میفرستاد و آیه قرآنی که حاکی طهارت اوست را میخواند (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم
فاطمۀ بضعۀ منی من آذاها فقد » : تطهیرا) [ 39 ] . و غضب و رضاي او را غضب و رضاي خود و خدایش معرفی میکرد و میفرمود
[40] « فاطمۀ بضعۀ منی من اغضبها فقد اغضبنی » . فاطمه پاره تن [ صفحه 23 ] من است هر که او را بیازارد مرا آزرده است « آذانی
« یا فاطمۀ ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاك » . فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناك کند مرا خشمگین کرده است
41 ] اي فاطمه هر آینه خدا به خشم تو خشمناك و به خشنودي تو خوشنود میگردد. تنها یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ]
که مصیبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر او گرانتر از همه بود به نزد ابوبکر آمد و فدك را از او مطالبه کرد این امري است
که همه مسلمانان بر آن اتفاق دارند و هیچ کس آن را انکار نکرده و منابع معتبر اهل سنت نیز از آن حکایت دارد. آیا فاطمه
علیهاالسلام فدك را به عنوان نحله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ادعی میکرد؟ فدکی که در دستش بود؟ عمالش را از آن
رانده بودند و متصرف شده بودند؟ [ صفحه 24 ] فاطمه علیهاالسلام آن را مطالبه میکرد؟ و از او شاهد میخواستند؟ عجبا! بیرون
کردن کشاورزان بانوي مصیبت زده از ملکش در فرهنگ آنها تسلیت به مصیبت زده بود؟ چرا از فاطمه شاهد بخواهند مگر پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قانون قضاوت نفرموده بود که مدعی باید شاهد بیاورد؟ فاطمه که متصرف در فدك بود، او
مدعی نبود: آیا از کسی که معیار رضا و غصب الهی است هم باید شاهد بخواهند؟ آیا از کسی که مصداق آیه تطهیر است و
خداوند به طهارتش شهادت داده نیز باید شاهد خواست؟ آیا شهادت علی علیهالسلام - مصداق دیگر آیه تطهیر -، براي اثبات
حقانیت فاطمه کافی نبود؟ آیا شهادت امایمن خدمتگذار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که پیامبر او را از زنان بهشت معرفی
« لا یجوز الا شهادة رجلین او رجل و امرأتین » کرده است [ 42 ] یقینآور نبود؟ [ صفحه 25 ] تا به فاطمه زهرا علیهاالسلام گفته شود
که غیر از شهادت دو مرد و یا یک مرد و دو زن پذیرفته نیست؟!! یا فاطمه علیهاالسلام فدك را که ملکش بود به عنوان ارث پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم از ابوبکر مطالبه مینمود؟ یا فاطمه علیهاالسلام آن چه از ابوبکر مطالبه مینمود دو چیز بود؟: 1- فدك
که ملک خود آن حضرت بود 2- ارث از ما ترك رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و چون ابوبکر مدعی بود که فدك ملک
لا» حضرت زهرا علیهاالسلام نیست و جزء ما ترك پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در جواب آن حضرت به حدیث
تمسک کرده است. اکنون به بررسی حدیثی که در بخاري آمده و اهل سنت در این رابطه عمدة به آن « نورث ما ترکنا صدقه
استدلال میکنند میپردازیم. [ صفحه 26 ] متن حدیث: در صحیح بخاري از عایشه روایت گردیده که فاطمه علیهاالسلام دختر
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد ابوبکر فرستاد تا میراث خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم - از آن چه خدا به
پیامبرش بازگردانیده در مدینه - و فدك، و آن چه از خمس خیبر باقی مانده است مطالبه کند. ابوبکر گفت: رسول خدا صلی الله
ارث نمیگذاریم آنچه از ما میماند صدقه است، و فقط آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم « پیامبران » علیه و آله و سلم فرمود: ما
سهم خود را از آن میخورند. من به خدا قسم تغییر نمیدهم چیزي از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از آن حالی
که در زمان آن حضرت بود، و عمل خواهم کرد در آن چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عمل فرموده است. با این بیان
صفحه 9 از 18
ابوبکر از پرداخت چیزي از آنها به فاطمه علیهاالسلام خودداري کرد، از این رو فاطمه علیهاالسلام بر ابوبکر غضبناك شد، از او
قهر نمود، و تا زنده بود با وي سخنی نگفت. او بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شش ماه زندگی کرد، چون وفات [ صفحه
27 ] نمود شوهرش علی علیهالسلام وي را شبانه به خاك سپرد، ابابکر را براي مراسم دفن و نمازش خبر نداد، و خود بر وي نماز
گذارد. [ 43 ] . این حدیث را بخاري با مختصر تفاوتی در عباراتش در چهار موضع از کتاب صحیح آورده است. الف: کتاب فضائل
اصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم. ب: کتاب الخمس باب فرض الخمس. [ صفحه 28 ] ج: کتاب الفرائض. د: کتاب المغازي.
ما » - جمله اول حدیث: فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد ابوبکر فرستاد تا (سه چیز را مطالبه کند). 1
ملکی که فاطمه علیهاالسلام میفرمود پیامبر صلی الله علیه و « فدك » - آنچه خدا بر او ارزانی داشته در مدینه. 2 « افاء الله علیه بالمدینۀ
آنچه از خمس خیبر باقی مانده بود. آیا همه اینها ما ترك پیامبر بود؟ تا « ما بقی من خمس خیبر » - آله و سلم به من بخشیده است. 3
درباره آن بحث شود که از پیامبر ارث برده میشود یا خیر؟ براي روشن شدن بحث باید نخست با وضیعت مالی پیامبر صلی الله علیه
لا نورث ما » و آله و سلم آشنا شد اموال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت که پیامبر است، با صرف نظر از حدیث
به مقتضاي آیات قرآن دو نوع است. [ صفحه 29 ] الف: آنچه که به مقتضاي آیه شریفه - (و ما أفاء الله علی رسوله - « ترکنا صدقۀ
منهم فما أو جفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء) [ 34 ] (و آنچه را خدا از آنان به رسولش باز گردانده
(و بخشیده،) چیزي است که شما براي به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید) نه اسبی تاختید و نه شتري، ولی خداوند رسولان
خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد) - ملک خاص پیغمبر است و دیگري با وي شریک نمیباشد، و بعد از او به ورثهاش
منتقل میگردد. ب: آنچه که به مقتضاي آیه شریفه (و ما أفاء الله علی رسوله من أهل القري فلله و للرسول و لذي القربی و الیتامی
والمساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولۀ بین الأغنیاء منکم) [ 35 ] (و آنچه از اهل این آبادیها به رسولش باز گرداند، از آن خدا و
رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان [ صفحه 30 ] و در راه ماندگان است، تا در میان ثروتمندان شما دست به دست
نیز با او شریکند « ذي القربی و یتامی و مساکین و ابن السبیل » نگردد) - به پیغمبر میرسد که ملک خاص پیامبر نیست و دیگران
پس از او به ارث برده نمیشود. پس به مقتضاي این دو آیه شریفه فیء دو نوع است، فیء که بدون تاخت و تاز بدست آمده که
ملک خاص پیامبر است. و فیء که با جنگ بدست آمده که هر چند ملک آن حضرت هم باشد اما چون ملک خاص نیست به ارث
برده نمیشود. و نیز آنچه به مقتضاي آیه شریفه - (و اعلموا أنما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربی و الیتامی و
المساکین و ابن السبیل) [ 36 ] (بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید خمس آن براي خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و
مستمندان و در راه ماندگان است) - به پیامبر [ صفحه 31 ] داده میشود که ملک خاص پیامبر نیست و دیگران نیز با او شریند این
نوع از اموال به ارث برده نمیشود، بلکه به جانشین بر حق او منتقل میگردد، تا همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل
میکرده عمل نماید. بیان حدیث: در حدیث میخوانیم که: فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد ابوبکر
فرستاد تا میراثش را از آنچه خدا به رسولش باز گردانیده در مدینه، و فدك و آنچه از خمس خیبر باقی مانده بود طلب کند. روشن
است که: اولا: با توجه به اینکه فیء دو قسم است یکی: آن چه بدون تاخت و تاز بدست آمده که ملک خاص پیامبر است، دیگر:
آنچه با جنگ بدست آمده که به ارث گذاشته نمیشود، پس درخواست فاطمه علیهاالسلام به عنوان ارث فقط از نوع اول فیء
شامل فدك « ما افاء الله » میتواند باشد. ثانیا: اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فدك را به فاطمه علیهاالسلام نبخشیده بود
نیز میشد، [ صفحه 32 ] و تصریح به نام فدك وجهی نداشت. پس معلوم میشود که در هنگام رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله و
سلم فدك جزء فیء نبوده است، پس فاطمه علیهاالسلام فدك را به عنوان ارث مطالبه نمیفرمود. ثالثا: همانطور که گذشت خمس
نیز به ارث گذاشته نمیشود، مگر اینکه به وسیله خاصی تملیک و به شخصی منتقل گردد، که در این صورت از عنوان خمس بودن
خارج میشود. پس فاطمه علیهاالسلام اگر از باقی مانده خمس چیزي مطالبه کرده باشد به عنوان ارث نبوده بلکه به عنوان حقش از
صفحه 10 از 18
خمس بوده است. پس مدلول این حدیث این است که فاطمه علیهاالسلام از ابوبکر سه چیز را مطالبه فرموده است. 1- میراثش از
فیء، که ملک خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده. 2- فدك، یعنی چیزي که با بخشش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
ملک خود او گردیده بود. 3- حق و سهمش از خمس، نه به عنوان ارث بلکه [ صفحه 33 ] چون فاطمه علیهاالسلام روشنترین
مصداق ذي القربی بود. پس این احادیث نیز مؤید آن است که فدك جزء ما ترك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است.
لا نورث ما » : رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود » : بنابراین، جمله دوم حدیث: ابوبکر در جواب فاطمه علیهاالسلام گفت
ما انبیاء) از خود ارث نمیگذاریم آنچه از ما باقی میماند صدقه است). این جواب تنها میتواند در مقابل یکی از سه ) « ترکنا صدقه
مطالبه فاطمه علیهاالسلام واقع گردد، که وي به عنوان جواب تمام خواستههاي دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته است!! به
هر حال فاطمه علیهاالسلام از ابوبکر درخواستهایی داشته، و ابوبکر نیز جوابی داده است که ما به تلحیل این سؤال و جواب
میپردازیم. در این مورد سؤالاتی مطرح میشود. 1- فاطمه زهرا علیهاالسلام به حق فدك را مطالبه نمود، یا - نستجیر بالله - مکابرة،
یا جهلا؟ اگر به حق بود، چرا حقش به او داده نشد؟ [ صفحه 34 ] اگر - نعوذ بالله - بواسطه جهل ونا آگاهی بود، چرا با حدیثی که
ابوبکر از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد، فاطمه علیهاالسلام قانع نگردید؟ آیا ابوبکر در نزد آن حضرت ثقه نبود؟ عادل
نبود؟ یا کذبش بر آن حضرت ثابت بود؟ اگر مکابره بود، چه چیز موجب شد که فاطمه زهرا علیهاالسلام زورگویی و مکابره کند؟
حرس به مال دنیا و آمال و آرزوهاي طولانی؟ او که میدانست عمري نخواهد کرد، اول کسی است که به پدرش پیغمبر ملحق
خواهد گردید. چون پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به او خبر داده بود. [ 37 ] . احادیثی که در زهد او شوهرش علی علیهالسلام
وارد شده قابل تردید نیست. [ صفحه 35 ] نزول سوره هل اتی یکی از شواهد مدعی است. [ 38 ] . حسادت نسبت به ابیبکر؟ آیا
تا در موقوفات و - « امابیها » ،« بضعۀ النبی » [39] ،« سیدة نساء اهل الجنۀ » ،« سیدة نساء العالمین » - حسادت و حرس موجب شده
صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم طمع کند، و به عمل در آنها بر طبق عمل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رضایت ندهد،
و بواسطه این امر با خلیفه و جانشین رسول خدا قهر کند و با او تا آخر عمر سخن نگوید؟ اگر کار فاطمه زهرا علیهاالسلام - نعوذ
بالله - مکابره و زورگویی بوده، و بر این اساس بر امر باطلی اصرار و پافشاري داشته، از امام و خلیفه وقتش ابوبکر قهر کرده، تا در
هر [ صفحه 36 ] کس ) « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتۀ جاهلیۀ » : حال غضب بر ابیبکر از دنیا برود؟ و به مقتضاي احادیث
هر ) « من مات و لیس فی عنعه بیعۀ مات میتۀ جاهلیۀ » بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت (قبل از اسلام) مرده است) و یا
« من خرج من السلطان شبرا فمات الا مات میتۀ جاهلیۀ » کس بمیرد و در گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است [ 40 ] و یا
هر کس از فرمان حاکم و سلطان وجبی بیرون رود پس بمیرد به مرگ جاهلیت (قبل از اسلام) مرده است) [ 41 ] . آیا سیدة نساء اهل
ماتت میتۀ الجاهلیۀ؟ فاطمه علیهاالسلام به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟! و یا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام « نستجیر بالله » ، الجنۀ
حضرت علی علیهالسلام را به عنوان امام زمان و خلیفه پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حاکم، شناخته و با او بیعت
کرده و وجبی از فرمانش بیرون نگردیده است. [ صفحه 37 ] اگر کار فاطمه علیهاالسلام زورگویی و مکابره بود، چرا علی
علیهالسلام وي را تأیید و به حمایت او تا شش ماه از بیعت با ابوبکر خودداري ورزید، بلکه به عداوت و دشمنی کسی که
میخواسته به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل کند بپردازد؟! مگر علی علیهالسلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم
نبود؟ او چگونه از این خبر مطلع نبود؟ و اگر به حق بود؟ پس چرا ابوبکر حق فاطمه علیهاالسلام را نداد؟ آیا - چون آن حضرت بر
فاطمۀ بضعۀ منی فمن اغضبها » ابوبکر غضب کرد و هیچگاه تا وقتی که رحلت نمود از او راضی نشد - ابوبکر به مقتضاي حدیث
43 ] جزء مغضوب علیهم نیست؟ و یا جزء آنانکه خدا ] « یا فاطمۀ ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاك » 42 ] . و حدیث ] « اغضبنی
نمیباشد. اگر « و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط [ صفحه 38 ] میکند » [ فرموده: (و من یحلل علیه غضبنی فقد هوي) [ 34
را نسبت داده است؟ در این حدیث عدم « لا نورث ما ترکنا صدقه » مطالبه فاطمه علیهاالسلام به حق بود؟ پس چرا ابوبکر به پیامبر
صفحه 11 از 18
ارث گذاشتن به همه انبیاء نسبت داده شده! و این مطلب مخالف قرآن است، خداوند در قرآن خبر داده از انبیاء که از یکدیگر ارث
[ بردهاند (و ورث سلیمان داود) [ 35 ] (سلیمان از پدرش داود ارث برد). (فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب) [ 36
و حضرت زکریا گفت: (پس به من عطا فرما سرپرستی (فرزندي) که از من و از آل یعقوب ارث برد). آیا پیامبر صلی الله علیه و آله
و سلم بر خلاف قرآن سخن فرموده است؟ اگر کسی بواسطه عدم معرفت، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در موضوعات
معصوم نداند، و تصور کند که ممکن است آن حضرت در خبر از امور عادي و یا تاریخی اشتباه نماید. این تصور مربوط به
موردیست که آن خبر مستلزم حکم [ صفحه 39 ] شرعی نباشد، در حالی که مدلول این کلام مستلزم حکم شرعی است، چگونه
ممکن است از آن صادر شده باشد؟ آیا پیغمبر معصوم - با وجود اینکه به گفته قرآن پیامبران از خود ارث میگذاشتند - میگوید:
ما پیامبران ارث نمیگذاریم -، خبري بر خلاف واقع که مستلزم حکم شرعی است؟ مگر خود آن حضرت نفرموده: آنچه خلاف
قرآن باشد من نگفتهام؟ پس با وجود اینکه صدور این حدیث از ابوبکر مسلم است، آیا ابوبکر کلامی مخالف قرآن به پیغمبر صلی
الله علیه و آله و سلم نسبت داده است؟ اگر دوران امر باشد بین نسبت داده کلامی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالف گفته
خدا و واقع، و نسبت دادن کلامی به ابوبکر مخالف گفته پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کدام مناسبتر است؟ چرا حضرت فاطمه و
علی علیهماالسلام مخالفت گفته ابوبکر را [ صفحه 40 ] با کتاب خدا ذکر نکردهاند؟ یا فاطمه زهرا و علی علیهماالسلام در رد کلام
ابوبکر به آیات قرآن استشهاد و استدلال کردند، اما بخاري و... از ذکر آن خودداري کردهاند؟ چنانکه ابنسعد و سیوطی نقل
فرمود: (و ورث .« لا نورث ما ترکنا صدقۀ » کردهاند که علی علیهالسلام پس از گفته ابوبکر: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
سلیمان داود) و قال زکریا (یرثنی و یرث من آل یعقوب) ابوبکر گفت: همین طور است. پس علی علیهالسلام فرمود: این کتاب
لا نورث ما » خداست که سخن میگوید. [ 37 ] . [ صفحه 41 ] حال اگر فرض کنیم که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده باشد
و این سخن مخالف قرآن نباشد!! باز هم، حدیث بخاري قابل پذیرش نیست. چون آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله و « ترکنا صدقه
سلم از خود باقی گذاشتند در زمان این حدیث پس از رحلت آن بزرگوار وقف و صدقه گردیده، و عمل در ملک شخصی و عمل
در موقوفات و صدقات دو گونه است. پس چگونه ابوبکر میگوید: چیزي از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از
آن حالی که در زمان آن حضرت بوده تغییر نخواهم داد، و آنچنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل میفرمود، عمل خواهم
کرد؟ و حال آنکه اگر اموال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با رحلتشان وقف و صدقه شده است، نباید در آن چنانکه پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم عمل میکرد عمل کند. چون پیغمبر به عنوان مالک در اموال شخصی خود عمل میکرد، و ابوبکر به عنوان
درست است؟ پس چرا عایشه راوي این « لا نورث ما ترکنا صدقه » متولی صدقات و [ صفحه 42 ] موقوفات باید عمل کند. اگر
حدیث ادعاي مالکیت خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را داشته تا پدرش را در آن به خاك سپرده است؟ با تمام این شواهد بر
عدم پذیرش فاطمه علیهاالسلام، سخن ابوبکر را، چنانکه بخاري و سایر صحاح سنت بر آن تأکید دارند. برخی از افسانه سرایان و
توجیه گران تاریخ، براي سرودن نغمه الفت و محبت،گفتهاند: هنگامی که ابوبکر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد که
فاطمه علیهاالسلام کلام وي را پذیرفت. و به ابوبکر فرمود: دراین صدقات و فدك آنچنانکه « لا نورث ماترکنا صدقه » : وي فرمود
پیامبر عمل میکردند عمل کن!! گذشته از اینکه این مطلب سندي ندارد معارض است با آنچه بخاري و صحاح و مسانید بر آن
اتفاق دارند. چون در بخاري و مسلم آمده است که حضرت زهرا علیهاالسلام تا آخر عمر مبارکش در مطالبه فدك همچنان [
صفحه 43 ] اصرار میورزید. و بواسطه اینکه ابوبکر از پرداخت فدك سرباز میزد فاطمه زهرا علیهاالسلام با او قهر نموده و تا آخر
عمر با وي سخن نگفت، و بر این امر نیز بخاري و مسلم و سایر صحاح و مسانید تأکید دارند. [ 38 ] . پس از شهادت حضرت فاطمه
زهرا علیهاالسلام علی علیهالسلام بر مطالبه فدك اصرار میورزید، در این مورد نیز احادیث متعددي در صحیح مسلم و صحیح
بخاري و سایر صحاح اهل سنت آمده است، [ 39 ] و در این احادیث عقیده و رأي علی علیهالسلام و عباس در مورد منع فدك و...
صفحه 12 از 18
بیان گردیده است. [ صفحه 44 ] در صحیح مسلم آمده است: عمر گفت: چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رحلت
فرمودند، ابوبکر گفت: من ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میباشم، پس شما دو نفر (عباس و علی علیهالسلام) آمدید،
تو میراثت را از فرزند برادرت و این میراث همسرش را از پدرش مطالبه میکردید. پس ابوبکر گفت: که رسول خدا صلی الله علیه
و شما دو نفر او را دروغگو « ما پیامبران ارث نمیگذاریم آنچه از خود باقی میگذاریم صدقه و وقف میباشد » : و آله و سلم فرمود
و گناه کار و حیلهگر و خیانت پیشه میدیدید. خدا میداند که او راستگو نیکوکار و راه یافته و پیرو حق بود. سپس ابوبکر مرد، و
من ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ولی ابوبکرم، و شما دو نفر مرا نیز دروغگو و گناه کار و حیلهگر و خیانت پیشه
میدانید. و خدا میداند که من راستگو نیکوکار راه یافته و پیرو حقم. [ 40 ] . [ صفحه 45 ] این جریان را بخاري در صحیحش مکرر
41 ] گمان ] « تزعمان ان ابابکر کذا و کذا » آورده است. اما نظر عباس و علی علیهالسلام را در مورد گفته ابوبکر با تعابیري همچون
42 ] و شما یاد میکنید که ابوبکر در مورد فدك و... آن ] « تذکران أن اباکر فیه کما تقولون » میکنید که ابوبکر چنان و چنان بود. و
43 ] و شما گمان میکنید که ابوبکر در مورد (صدقه) ] « تزعمان ان ابابکر فیها کذا » چنان است که شما میگویید. [ صفحه 46 ] و
قرینه است که بجاي چنان و چنان و آنچنان که شما میگویید «... والله یعلم انه فیها صادق » آن چنان بود. در تمام این موارد جمله
تأدبا با کنایه آورده است. البته آنچه مسلم است، گفتار و رفتار ابوبکر مورد اعتراض فاطمه « بخاري » بوده که « مسلم » و.. همان تعابیر
و علی علیهماالسلام و عباس رضی الله عنه بوده و بنا به منابع و مدارك معتبر اهل سنت، هیچگاه آنان قانع نشدهاند، و بر اعتراض و
انکار خود پافشاري داشتهاند. مشاهده گردید که در صحیحین و مسند احمد حنبل و... دو نظر و بینش درباره فدك از خلیفه دوم
1- بینش علی علیهالسلام و عباس که فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز پیرو این بینش است، و آن [ عمر بن خطاب نقل شد. [ صفحه 47
بودهاند. 2- بینش « کاذبا آثما غادرا خائنا » اینکه ابوبکر و عمر در این باره حقوق مالی اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
بودهاند. اکنون به تشریح موقعیت صاحب دو « صادق و بار و راشد و تابع للحق » عمرو آن اینکه خود او و ابوبکر در این رابطه
نظریهاي که عمر بیان کرده است میپردازیم، که خواننده خود در ترجیح یکی از این دو نظریه به قضاوت بنشیند. صاحب نظریه اول
علی علیهالسلام و عباس رضی الله عنه و فاطمه علیهاالسلام علی علیهالسلام کسی است که از اوان طفولیت تحت تکفل و تربیت و
تعلیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار داشته است. علی علیهالسلام باب مدینه علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده،
که منابع شیعه و سنی بر آن گواه است. و یکی از احکام و علوم حکم ارث بردن و ارث نبردن از پیامبران است. علی علیهالسلام
[ وصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، أهل سنت خلافت بلا فصل آن حضرت را منکرند، اما وصایت آن حضرت [ صفحه 48
بلافصل آن حضرت را منکرند، اما وصایت آن حضرت را منکر نیستند. وصی نمیشود از امور مالی موصی له بیخبر باشد،
خصوصا اگر آن حکم برخلاف قاعده باشد. پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ارث نمیگذاشت ناگزیر به وصی خود علی
علیهالسلام میفرمود، و از او پنهان نمینمود. فاطمه علیهاالسلام تنها بازمانده از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنکه اگر از پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم ماترکی باقی میماند، بیشترین سهم ارث را وي داشت. چون تنها کسی که همراه با فرزند ارث میبرد
پدر و مادر و همسر است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پدر و مادرشان را در طفولیت از دست داده بودند. پس شریک با
فرزندشان در ارث تنها همسران آن حضرت بودند. و همسر یک هشتم ارث میبرد، و چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 9
همسر داشتند، و سهم هر یک از آنها یک هفتادم میشود، ممکن [ صفحه 49 ] نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این
لا» مسئله را به همسرانش بگوید، اما از تنها دختر خود که بیشترین سهم ارث را از آن حضرت دارد پنهان کند و به وي نگوید
تا بعد از رحلتش وي به آن دردسر و گرفتاري دچار شود. عباس عموي پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، « نورث ما ترکنا صدقه
یادگار پدر و سایر عموهایش: ابوطالب و جعفر، کسی که در نزد آن حضرت از موقعیت خاصی برخوردار بود. صاحب نظریه دوم
ابوبکر و عمر ابوبکر، و عمر پدر دو همسر از همسران پیامبر پدر عایشه و حفصه، که هر یک از آنها یک هفتادم از ما ترك پیامبر
صفحه 13 از 18
سهمیه ارث آنها بود. ابوبکر، کسی است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آراء مردم به خلافت رسید، و در زمان آن
حضرت داراي هیچ منصبی نبود. بر خلاف علی علیهالسلام که وصایت و باب علم بودنش مربوط به زمان حیات پیامبر صلی الله علیه
و آله و سلم بوده است. [ صفحه 50 ] نصب ابوبکر به خلافت رسید. چگونه ممکن است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در
حیاتشان مسئله ارث خویش را به آنها فرموده باشند، با وجود اینکه چندان مربوط به آنها نبود. اما با اینکه ارتباط قویی که با
حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام داشته از آنها و عباس رضی الله عنه عم گرامیشان پنهان کرده باشند.
از آنچه گذشت